معماریِ حافظه

دیدن موضوع از دریچه تاریخ بهانهایست برای اشاره به اینکه ما بودهایم. این بودن ارزشی است که همه ما را میسازد. ارزشی که اگر نباشد عدمی پیش میآید که قدرتی برای هر تلاش را از فانی سلب میکند. بودن و تکیه بر داشتهها، در صورت وجود درکی صحیح، مایهایست برای اشاره به جاودانگی بشر. جاودانگی که نه در فردیت ما بلکه در حفظ و حمل سینه به سینه فرهنگ به وجود میآید. در مسیر حفظ چنین نگرشی باید خطی بود در امتداد خطوطی که بودهاند و بودنی را زیست که نشانهای مشترک با ریشهها دارد. شاید این مسیر مبهم به نظر بیاید اما نگاه به مسیر طی شده در گذشته درست شبیه نگاه کردن به امتداد خطی است که وجود دارد و تنها باید دقت کرد نقطه اثرهای ما در امتداد خطوط گذشته باشد.

اثر حضور بستر و بنای تاریخی در مجاورت یک بنای جدید، بافتی را میسازد که بنای جدید باید در آن حل شود. بافتی که با تهاجم مدرن، هویت خود را از دست داده است. بنای جدید باید دلیلی باشد برای احیای این بافت و برای احیای هر آنچه که بوده است.
نگاه ما به طراحی یک بنای جدید در یک بستر تاریخی، در جهت ساخت الگویی برای همزیستی سازگار معماری مدرن و میراث فرهنگی است. نگاهی عمیق و تاریخمدار، چرا که تاریخ و میراث، زیربنای هویت ماست و تا زمانی که با ریشههای خود در ارتباط باشیم، این هویت زنده و پایدار باقی میماند.
